Sunday, September 4, 2011

هواداران هتاک و دگم، مشت نمونه خروار است.



یکی از سازنده ترین تلاش ها برای آگاهی وآگاه سازی بحث و گفتگو است. اما گفتگو زمانی عینیت مفهومی می یابد که انسان از تعصبات کور و رادیکالیزم افراطی عاری شود. 

هواداران هر تشکل سیاسی خاص و سخنگویان غیر رسمی آن که نویسندگان وبسایت ها، وبلاگ ها و در یک مورد بسیار گویا کامنت نویس ها را شامل می شوند بخوبی نمونه های گویایی از آداب و روابط درونی آن تشکیلات هستند.
روی این سخن اما برای بررسی بیشتر کاربران مجاهد خلق است و نگاهی به ادبیاتی که این گروه در نوشته های خود بکار می برند. با عنایت به مطالعات و بحث ها و همچنین گفتگو با برخی فعالین اسبق مرتبط با مجاهدین من این پیش فرض قاطع را دارم که کاربران وابسته به این گروه تنها هواداران و سمپات ها نیستند بلکه رهبری این ارکستر را گروهی از اعضای رسمی سازمان بر عهده دارند. استنباط منطقی این مطلب هم با عنایت به میزان اطلاعات کامنت نویسان کار دشواری نیست.
اما در مجموع می توان گفت گروهی که اتهام می زنند، توهین می کنند و خود را دارای حق می پندارند، بیانگر تشکیلاتی بیمار و غیر دموکراتیک هستند که تفاوتی با رژیم حاکم ندارد.
گروهی که به خود حق می دهد کاربران دیگر را به جرم انتقاد به عوامل اطلاعاتی و مزدور متهم کند مطمئنا تشکیلاتی است که پشت در های بسته اعضای ناراضی خود را با همین انتقاد مورد بازخواست و برخورد و شکنجه قرار می دهد.  
افرادی که بحث های سازنده را با شعار های مرده باد و زنده باد مورد هجوم قرار می دهند و تلاشی برای فهمیدن ندارند مطمئنا کاندیدا های خود سوزی و خودکشی دسته جمعی هستند.
آقای مجاهدین، اگر درد شما درد آزادی بود که اندکی آزادی اندیشه و ادب اجتماعی در بین هواداران و اعضایتان می دیدیم. می گویند مشت نمونه خروار است. همین سخنگویان دگم، فناتیک، رادیکال و بعضا بی ادب مجاهد در بالاترین کفایت می کند تا کل این تشکیلات را شناخت. مجاهدین به المثنای رقت انگیز جمهوری اسلامی تبدیل شده اند که سالهاست در خارج از کشور در دهه ی شصت گیر کرده اند.
 تغییر رهبری سازمان و در معرض افکار عمومی قرار گرفتن می تواند قدم نخست برای بازسازی محصول سالها ولایت فقیه مسعود رجوی بر این سازمان باشد.

No comments:

Post a Comment